زبان شانه را از حرف زلفش کی توان بستن؟


پریشان گوی را نتوان ز غمازی زبان بستن

کسی تا چند ریزد خار در چشم تماشایی؟


خدا فرصت دهد، خواهیم نخل باغبان بستن

ز پرکاری نظر می پوشد از عشاق سودایی


دکان داری است در جوش خریداران دکان بستن

غنیمت می شمارم صحبت گل، نیستم بلبل


که عمرم بگذرد ایام گل در آشیان بستن